واکنش معتادان بی خانمان برای بقاء در بحران های طبیعی و غیرطبیعی چگونه است ؟
مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره در یک پنل تخصصی در هجدهمین کنگره دانش اعتیاد ضمن تعریف و تشریح مولفههای صنعت بی خانمانی و نهادهای دخیل در تداوم آن، تاکید کرد وقت شکستن این خط فرارسیده است.

به گزارش پایگاه خبری اعتیاد (ادنا)، در اولین روز از هجدهمین کنگره دانش اعتیاد، عصر سه شنبه 11 شهریور ماه، پنل تخصصی «اعتیاد در بحرانهای طبیعی، جنگ و بحرانهای بهداشتی- اجتماعی» برگزار شد.

دبیر این پنل سید حسن موسوی چلک، معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور بود، وی با بیان اینکه در میانه بحرانها اعم از بحرانهای طبیعی یا غیر طبیعی بعضی گروههای اجتماعی فراموش میشوند، گفت: یکی از این گروهها مصرف کنندگان مواد مخدر هستند؛ مهم است با توجه به تجارب پیشین از بحرانها، همچون جنگ 12 روزه ببینیم در آینده چگونه میخواهیم عمل کنیم.
حفظ بقا در میانه بحرانها؛ هنر معتاد بی خانمان!
عباس دیلمی زاده، مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره در بخشی از این پنل درباره «صنعت بیخانمانی در ایران و بقا» صحبت کرد. وی با بیان اینکه ربط دادن مطلق بحرانها با مسائل اجتماعی نادرست است از سویی بی ربط دانستن این دو به یکدیگر هم درست نیست، گفت: یک مساله اصلی برای انسان بقاست، انسانها به شیوههای گوناگون یاد گرفتهاند که چطور باید بقا پیدا کنند. معتاد بیخانمان نیز با توجه به نوع زندگی خود یاد گرفته چطور باید بقایش را حفظ کند؛ پنهان شود، به مراکز مراجعه نکند یا دستگیر نشود!
مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره سپس تاکید کرد: یکی از راههای حفظ بقای معتادان بیخانمان این است که به مناطق حاشیهای میروند؛ آنها برای گذران زندگی راههای درآمدزایی پیدا میکنند و از این منظر میتوان گفت «بیخانمانی یک صنعت» است. به عنوان مثال کسی که زبالهگردی میکند، درگیر یک چرخه در این صنعت است، او حتی موفق میشود قبل از پاکبانهای شهرداری مخازن زبالهی معابر را تخلیه کند.

زد و بند مهارتی در صنعت بی خانمانی
در بخش دیگری دیلمی زاده با اشاره به اینکه از سال 1384 تاسیس گرمخانهها در کشور آغاز شد، به طرح این موضوع پرداخت که گرمخانه برای فرد بیخانمان تضمین ایجاد میکند که شب جای امنی برای او فراهم است اما برای طول روز او را رها میکنند.
وی ادامه داد: افراد بیخانمان با توجه به نوع زندگی که دارند، آموختند کیسه بزرگی بر دوش بکشند تا با وسایل و کالاهایی که جمع میکنند، یک زد و بند برای گذران امور زندگی خود داشته باشند. به عنوان مثال یک قاشق فلزی را که از لا به لای زبالهها پیدا کرده با گاز فندک که نیاز او برای مصرف است تهاتر میکند؛ در واقع همچون انسانهای بدوی معامله کالا به کالا انجام میدهند و این همان صنعت بقای بیخانمانی محسوب میشود.
برخورد با سازمان غیر دولتی مشابه پیمانکار آسفالت
سپس مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره مدل به کارگیری سازمانهای غیر دولتی برای ارائه خدمات به افراد بی خانمان را مورد نقد قرار داد و گفت: شهرداری برای واگذاری این خدمات همچون استخدام پیمانکار تعویض و ترمیم آسفالت خیابان و معابر مواجه میشود. البته ممکن است با یک شاخصهایی بگویند ارائه خدمات با کیفیت از سوی سازمان غیر دولتی را تضمین میکنند، اما اصل این است که هرکس بتواند همچون یک پیمانکار خدمات ارزانتر ارائه کند در مناقصه واگذاری این خدمات برنده خواهد شد!
وی افزود: در واقع نهادهای مردمی که با هدف کمک به میدان آمدهاند نیز با نوع به کارگیری پیمانکاری بخشی از صنعت بی خانمانی شدهاند. در این شیوه سازمان غیر دولتی هم برای اینکه مقبولیت کسب کند، برای خود راههای درآمدزا و سرمایه اجتماعی بهکار میگیرد؛ آنها از شیوه تولید محتوا با جلب حس ترحم و برانگیختگی احساس استفاده میکنند؛ این نهادهای پیمانکاری کلی عکس و محتوا از معتاد بی خانمان تهیه میکنند که قادر باشد گریه و اشک مخاطب را در بیاورد و این محتوا را در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به گردش در میآورند. در این صنعت هرچه مدیر روابط عمومی یک سازمان غیر دولتی تبحر بیشتری برای به گریه انداختن مخاطب داشته باشد، جایگاه و مقبولیت بیشتری دارد.
دیلمی زاده با تاکید بر اینکه از اول قرار نبود سازمانهای غیردولتی چنین عمل کنند که با گریاندن مخاطب درآمدزایی کنند، گفت: در جنگ 12 روزه اخیر هم مشابه این تجربه تکرار شد و هیچ کس بر رفتار این سازمانها نظارتی نداشت؛ کدام سیستم بر عملکرد این سازمانها نظارت کرد؟!
برخوردهایی که معتاد بی خانمان را ماهر کرد...
دیلمی زاده مجدد با تاکید بر اینکه بی خانمانی یک صنعت است و این افراد مهارت بقا را یاد گرفتهاند، گفت: دستگیری فرد و تحویل او به مراکز ماده 16 و یاورشهرها به او مهارت بقا را یاد میدهد تا برای در امان ماندن خود را در جای خلوتی دور از انظار پنهان کند. این تجربه را ما از برخوردهایمان در شب عید نوروز به آنها دادیم، هنگامیکه همه نهادهای اجتماعی اتهام میزنند فرد بی خانمان «دزد» است و برای امنیت شهر و اینکه سیمای شهر مطلوب باشد آنها را دستگیر کنند.
وی ادامه داد: در صنعت بی خانمانی، آنها یاد گرفتهاند چگونه برای خود درآمدزا باشند؛ بلد هستند تا با زد و بند بقایشان را حفظ کنند. همه این مهارتها را جامعه، نهادهای مختلف اجتماعی و کارگزاران مسئول در این حوزه به فرد بی خانمان یاد دادهاند و امروز زمانی است که ما باید این خط را بشکنیم.
دیلمی زاده تاکید کرد: وقتی گرمخانه و شلتر به معتاد میگوید شب را اینجا بگذران، اما مسئولیت زندگیات در روز بر عهده خودت، فرد یاد میگیرد باید برای بقای خودش کاری کند. ما دستورالعملی نوشتیم که در شلتر و سرپناه نمیتوان مواد مخدر مصرف کرد، این فرد اگر طی روز در خیابان مصرف کند هم دستگیر میشود، بنابراین او از مهارت بقایش برای پاسخ به نیازش استفاده خواهد کرد. یکی از دلایلی که تابستانها نسبت به زمستان، شلترها و سرپناهها خلوتتر هستند همین موضوع مهارتهای بقاست. حتی اینکه گرمخانههای حوالی پاتوقهای مصرف شلوغتر از سایر نقاط هستند نیز به همین مساله صنعت بقا مرتبط میشود.
یک اشتباه استراتژیک در برخوردهایمان
دیلمی زاده در جمع بندی مباحث خود در این پنل گفت: واگذاری خدمات مرتبط با معتادان بی خانمان از سازمانهای دولتی به غیر دولتی یک کار غلط بود؛ وظیفه بهزیستی است که رفاه اجتماعی فراهم کند و سازمان غیردولتی اگر کاری میکند برای هدف کسب درآمد هست و باید این مسائل در توزیع وظایف مدنظر گرفته شود تا درگیر آسیب رفتار پیمانکارانه و کاهش کیفیت ارائه خدمات نشویم.
مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره با طرح این سوال که آیا پایان کارتن خوابی به نفع سازمانهای غیر دولتی است، گفت: من در پاسخ به این سوال میگویم خیر؛ چرا که سود در ارائه این خدمات نهفته است. نباید فکر کنیم چون دولت کارش را ول کرد و تحویل سازمانهای مردم نهاد داد پس اوضاع بهتر میشود!
وی تصریح کرد: یک سوال مهم دیگر هم در این بخش وجود دارد، آیا بی خانمانی جرم است، در پاسخ به این سوال هم میگویم خیر؛ اما الان در کشور ما بی خانمانی به یک جرم تبدیل شده است.
موسوی چلک در واکنش به سخنرانی مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره گفت: دولتها به بهانه کوچک سازی یک رقابتی را در بخشها و سازمانهای خود ایجاد کردهاند تا خدمات و فعالیتها به بخش خصوصی واگذار شود، اما «خصوصی سازی خدمات پایه اجتماعی» بزرگترین اشتباه استراتژیک بود.
وی افزود: این اقدام نوعی فرار از مسئولیت است نه واگذاری؛ اعتقاد داریم خصوصی سازی این خدمات ظلم محسوب میشود چرا که افراد – از حقوقشان- محروم میشوند، بنابراین باید به خدمات پایه اجتماعی برگردیم و از سویی خدمات تخصصی که واگذار میشود را باید سودآور کنیم و نگاه خیریه را نیز از سازمانهای غیر دولتی برداریم.
معاون سلامت اجتماعی بهزیستی تصریح کرد: هیچ حکومتی اگر هوشمندانه عمل کند، مجموعه خدمات پایه اجتماعیاش را واگذار نمیکند!

تجارب موثر دوره کرونا در بحرانها
سپس موسوی چلک با بیان اینکه ما در کشور تجربه بحران کووید- 19 را پشت سر گذاشتیم که طی آن نقش سازمانهای غیردولتی پررنگ بود، از تلاش ویژه این سازمانها در دوران جنگ دوازده روزه برای عبور از بحران یاد کرد.
بعد از آن نوبت امیر مغنی باشی، عضو هیئت مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران فرارسید تا مباحث خود با موضوع «همافزایی سازمانهای مردم نهاد در دوران همه گیری کووید- ۱۹» را ارائه کند. وی در ابتدا به طرح این موضوع پرداخت که هنگام همهگیری کرونا، سازمان بهزیستی تجربه مواجهه با آن را نداشت و نمیدانستیم چه باید کرد!

مغنی باشی گفت: در آن زمان یکسری اتفاقات افتاد که روی موضوع بی خانمانی موثر بود، به عنوان مثال به یکباره قوه قضاییه به دلیل شرایطی که داشت یکصد هزار زندانی را آزاد کرد، درحالی که این افراد هنگام آزادی به واسطه انگی که به آنها خورده است، به بخشی از جمعیت بی خانمانها افزوده شدند. از سویی اعلام شد مراکز ماده 16 نیز موقتا تعطیل میشوند و از سوی شهرداری تهران نیز مجموعهای از خدمات که در پارکها افراد بی خانمان ارائه میشد هم قطع شدند.
وی افزود: مجموعه پروتکلهای روزانهای که وزارت بهداشت منتشر میکرد، موجب شد حتی بعضی خانوادهها نیز عضو معتاد خودشان را طرد کنند در شرایطی که یک اصطلاح هم در آن زمان مد شده بود مبنی بر اینکه «معتادان متجاهر همچون بمب متحرک هستند» این در شرایطی بود که سازمان بهداشت جهانی دستورالعمل ضد انگ منتشر کرد و ما در ایران آن را ترجمه کردیم.
معتادانی که به حاشیه رفتند تا بمانند!
مغنی باشی تاکید کرد: مجموعه شرایط برای معتادان بی خانمان موجب شد طبق مشاهدات میدانی در آن مقطع این قشر به حاشیهها بروند، جایی که دیده نمیشوند؛ سازمان بهزیستی هم درگیر مشکلی شد که برای حل آن مشکلی نداشت.
وی ادامه داد: در آن مقطع با محوریت جمعیت خیریه تولد دوباره، کارگروهی در فضای مجازی شکل گرفت که متشکل از نمایندگان چند سازمان مردم نهاد (NGO)، پزشکان، روانپزشکان و حتی ارائه دهندگان سرویسها به افراد بی خانمان در خط مقدم میشد. این کارگروه تصمیم گرفت در چهار استان از جمله تهران، البرز، فارس و به ارائه خدمات بپردازد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه گفت: در آن کارگروه مقرر شد در سه سطح ارائه خدمات مرتبط با معتادان بی خانمان صورت بگیرد، سطح اول خود معتادان، سطح دوم سرویس دهندگان، سطح سوم فضای رسانهای؛ از سوی همین کارگروه تعداد قابل توجهی اقلام پیشگیری ارائه میشد و حتی اقلامی که توسط دولت قابل تامین نبود اما بعضی سازمانهای مردم نهاد میتوانستند آن را تامین کنند، کمک کردند.
زمان تبدیل تجارب به متدها...
وی با بیان اینکه تهیه پادکست آموزشی بخشی از فعالیت این کارگروه بود، اظهار داشت: ما در دوران جنگ 12 روزه نیز از تجربیاتی که در دوره کرونا داشتیم استفاده کردیم و الان زمانش رسیده تا کم کم این تجارب به یک متد قابل اجرا تبدیل شود؛ تئوری وابستگی به منابع به ما میگوید به محیط بیرونی برای ارائه خدمات نیاز داریم، سازمان دولتی هم براین اساس باید کنار سازمانهای مردم نهاد همزیستی کند. در دوره کووید 19 به سازمانهای مردم نهاد اعتماد شد. این سازمانها نقاط قوتی دارند همچون انعطاف پذیری درحالی که فرایند کارهای دولتی طولانی مدت است.

استرسهای تودهای؛ تجربهای فراتر از شرایط عادی
فرید براتی سده، مدیرکل سابق پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی در این پنل با اشاره به اینکه تجربه جنگ 12 روزه مهم بود و لازم است با بهرهگیری از آن بدانیم چگونه باید در بحرانها عمل کنیم، گفت: در بحران انواعی از «فشار زا» وجود دارد، روانی فردی، روانی گروهی و فراگیر تودهای؛ فشار زاهای روانی فردی همانطور که نامش نشان میدهد مربوط به یک فرد است و نوع گروهی از دو نفر تا چندین نفر یا چند خانواده را در برمیگیرد. اما نوع فشار زاهای فراگیر تودهای مربوط به تعداد نفرات زیادی میشود. در این نوع همه افراد در یک اجتماع درگیر میشوند و تجربهای ورای استرس معمولی و غیرعادی را تجربه میکنند.
این کارشناس ارشد سازمان بهزیستی با بیان اینکه انجمن روانپزشکان آمریکا در تعریف فشار زاهای تودهای میگویند در این نوع استرسی ورای استرس معمولی تجربه میشود و شرایط خارج از کنترل افراد است و مرگ عزیزان رقم میخورد و نیازمند گذر زمان است، گفت: در این حالت اول حالت بهت و شوک به افراد دست میدهد. سازمان ملل دو شاخص تعداد افراد کشته شده (10 نفر در یک اجتماع) و خسارت مادی یک میلیون دلاری را از ویژگی این نوع فشار زاهای استرس تودهای میداند که هرچند یک تعریف عینی است اما روانشناسان منتقد میگویند در این تعریف درد و رنج افراد منعکس نشده است.
بحرانهای انسان ساخت با خشم بیشتر
وی با بیان اینکه با تعریف سازمان ملل کشور ما بلاخیز محسوب میشود، گفت: انواع فاجعهها را میتوان به طبیعی و انسان ساخت تقسیم کرد که نوع انسان ساخت شامل خشم و پرخاش زیاد میشود.
این روانشناس در بخش دیگری با اشاره به تبعات این نوع فشار زاها همچون درگیریهای معنوی در افراد، گفت: روزهای اول وقوع این استرس مرحله «قهرمانی» (Hero) نام دارد. در مرحله بعد که ماه عسل نامیده میشود یک دوره سه تا شش ماهه برای افراد رقم میخورد. در مواردی هم استرسها استمرار پیدا میکند که از دو ماه تا یک الی دو سال بعد فاجعه چنین حالاتی میمانند که این سرخوردگی معمولا هنگامی است که وعدهها برای بهبود شرایط رقم نخورده است. مرحله نهایی هم بازسازی آخر نام گرفته است.
وی تصریح کرد: کودکان در معرض صدمه، بیماران روانی و معتادان، معلولان، مادران، پرسنل امدادگر افرادی هستند که بیشتر تحت تاثیر استرسهای تودهای قرار میگیرند. درحالی که افراد معتاد به واسطه مصرف مواد نشانههای ابتلایشان کاور میشود و بروز علایم عقب میافتد، این تجربه را هنگام وقوع زلزله در بم کرمان شاهد بودیم که در بعضی مناطق آنجا افراد سابقه مصرف مواد داشتند.

دفاع نماینده شهرداری در کنگره
مجید رحمانی، مدیرعامل سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری تهران در بخشی از این نشست به ارائه گزارشی از خدمات این سازمان در دوران جنگ 12 روزه پرداخت. وی با بیان اینکه در حال حاضر مراکز یاور شهر به سمت عمق بخشیدن خدمات حرکت کردهاند و بخشی از فعالیتشان شامل سمزدایی، بازیابی هویت، معنویت، حرفه آموزی و صیانت میشود، گفت: سازمان به مدت 16 تا 17 سال است به واسطه گرمخانهها خدمات میدهد و در 22 منطقه تهران گرمخانه داریم.
وی افزود: ساماندهی معتادان متجاهر منع پذیرشی همچون افراد معلول، بالای 65 سال، مبتلایان به ایدز و هپاتیت و پذیرش آنها بخشی از خدمات یاور شهرهاست. در دوران جنگ 12 روزه نیز مراکز یاور شهر تعطیل نبود و حتی ساکنان مراکزی که نزدیک محل اصابتها بودند نیز جا به جا شدند و در مراکز موجود مددکارها را افزایش دادیم.
تجارب بهزیستی از جنگ 12 روزه
حسن موسوی چلک، دبیر این پنل و معاون سلامت اجتماعی بهزیستی نیز در پایان این جلسه به ارائه گزارشی درباره فعالیت این سازمان در جنگ 12 روزه پرداخت و به طرح این موضوع پرداخت که اولین کار در هر بحرانی سازماندهی است و در کوتاهترین زمان پس از شروع این جنگ، کمیته مدیریت بحران کشوری، استانی و شهرستانی ایجاد شد.
وی سپس اظهار داشت: راهنمای عملی خاص جنگ در این مقطع تهیه شد و یکسری مراکز اعم از ویژه معتادان و سایر گروههای خدمات گیرنده بهزیستی که نزدیک مراکز حساس بودند تعطیل شدند. اقلام و مایحتاج سایر مراکز را نیز تهیه و برای آماده بودن شرایط خاص ظرفیت خالی در مراکز ایجاد کردیم.
وی ادامه داد: از سویی فعالیت یکسری مراکز نیازمند تمدید مجوز بودند که آنها را نیز تمدید کردیم همچنین ظرفیت یکسری سازمانهای مردم نهاد را که میتوانستند در این شرایط کمک کنند نیز احصا شد.
نگاه نادرست به پدافند غیرعامل
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران با بیان اینکه هنوز بحران و پدافند غیرعامل را درک نکردیم و با نگاه پدافند عامل به پدافند غیر عامل نگاه میکنیم، گفت: لازم است اگر مرکزی تاسیس میشود یک مرکز معین داشته باشد تا اگر در شرایط جنگی آسیب دید بتوان آن را جایگزین کرد. باید آموزش ویژه بحران همیشگی باشد و بانک اطلاعاتی لازم داریم تا بتوانیم در چنین شرایطی خدمات ارائه کنیم.
موسوی چلک تاکید کرد: راهنمای عملی گام به گام و تربیت سوپروایزر و ارائه خدمات از راه دور بخش دیگری از نیازها در شرایط بحرانی است. از سویی باید یک بازنگری در سیاستها، قوانین و دستورالعملها هنگام بحران داشته باشیم چرا که این قوانین برای شرایط بلایای طبیعی نوشته شدند.
خبرنگار: محمد فیروزی
منبع:پایگاه خبری اعتیاد،11 شهریور 1404